چشم که باز کردند، چیزی جز فقر ندیدند!!


دخترکان ایران
قربانیان کوچک
در حکومت ایران هیچ قشری نیست که از ظلم و آتش حکومت دیکتاتوری آخوندی
 در امان باشد اما یکی از مظلوم‌ترین و بی‌دفاع‌ترین آنها دخترکان ایرانی هستند که به‌دلیل جنس درجه دوم بودن در ذهن و قوانین ارتجاعی آخوندی، مورد بیشترین ستم و تبعیض قرار گرفته‌اند
تمام تلاش حاکمان ارتجاعی ایران این است که پیش از آن که دختران به حداقل آگاهی برای مطالبه حقوق انسانی خود برسند آنان را با قوانین و سنن زن‌ستیزانه به بند کشیده و از اجتماع دور نگه‌دارند. رژیم ایران به جای حفظ و تضمین سلامت و پیشرفت دختربچه‌ها، هر سال با برگزاری مراسم ساختگی و مرتجع به نام جشن تکلیف، دختران را در سن ۹سالگی به‌لحاظ شرعی بالغ اعلام کرده و آنها را تحت عنوان سن تکلف دینی در برابر قانون پاسخگو قرار می‌دهد.

بی‌سوادی، ترک‌تحصیل و در نهایت کودکان کار

فقر خانواده و نداشتن تمکن مالی برای خرج‌های سرسام‌آور تحصیل، مشارکت فرزندان در اقتصاد خانواده و کودکان کار، مشکلات فرهنگی، مهاجرت‌های فصلی ‌ نداشتن شناسنامه از دلایلی است که کودکان را از مدرسه رفتن باز می‌دارد و همه این دلایل وقتی به فرزندان دختر می‌رسد، بدیهی‌تر تلقی می‌شود.
به گفته‌ٔ سایت حکومتی سلامت نیوز به تاریخ ۴مهر ۱۳۹۷بیش از ۱۵میلیون نفر در ایران در سن رفتن به مدرسه هستند، در حالی که جمعیت دانش‌آموزان حدود ۱۳میلیون نفر است. یعنی حداقل ۲میلیون دانش‌آموز از تحصیل بازمانده‌اند که سهم زیادی از آنها را دختران تشکیل می‌دهند.
همچنین بنا بر آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۹۰، بالغ بر ۹میلیون و ۴۸۳هزار و ۲۸نفر در کشور بی‌سواد محسوب می‌شدند که از این تعداد ۶میلیون و ۲۵هزار و ۹۶۵نفر را زنان تشکیل می‌دادند؛ دوسوم بی‌سوادی در کشور متوجه زنان بوده‌ است البته این نسبت دو‌سوم تقریباًً در رابطه با همه آمار صحت دارد. ضعیت ترک‌تحصیل در میان دانش‌آموزان دختر در استانهای مرزی کشور تا حدود زیادی این ستم و محرومیت مضاعف را نشان می‌دهد. زیرا به‌دلیل فقر خانواده‌ امکان ادامه تحصیل از بسیاری از آنها سلب شده است.
بسیاری از دختران ایرانی به‌علت فقر مالی از تحصیل بازمی‌مانند و آنان را ناگزیر می‌کند تا به‌عنوان کودکان کار در کارگاهها و به‌خصوص در کارگاههای قالی‌بافی و در کنار دار قالی کودکی و جوانی خود را بگذرانند و دست‌آخر و تا آخر عمر هم با فقر بسازند و زندگی‌ کنند.
استانهای سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان غربی، هرمزگان و کردستان از جمله استانهایی هستند که دختران خانواده‌های بی‌بضاعت به جای رفتن پشت میز مدارس به پای دار قالی و یا به چوپانی می‌پردازند.
دختران ایرانی همچنین قربانی سیستم‌ها و زیرساختهای غیراستاندارد مدارس، ایاب و ذهاب غیرامن و رویکرد غیرمسئولانه مقامات می‌شوند.
در یک نمونه، سارا یکی از قربانیان دانش‌آموز نخبه زیست‌شناسی در میان جان‌باختگان تصادف اتوبوس در سنندج بود که موفق شده بود در مرحله اول المپیاد علمی سال تحصیلی ۹۶-۹۷ پذیرفته شود. روز چهارشنبه ۲۰تیر ۱۳۹۷ تصادف یک تانکر سوخت سپاه پاسداران با یک اتوبوس در خروجی ترمینال سنندج، منجر به آتش گرفتن چند خودرو و جان باختن حداقل ۲۷تن از سرنشینان خودروها از جمله این دانش‌آموز نخبه شد.
در نمونه‌یی دیگر، روز ۱۰شهریور ۹۶، اتوبوس دانش‌آموزان نخبه دختر در استان هرمزگان برای شرکت در اردوی دانش‌آموزی به شیراز می‌رفت که در مسیر، واژگون گردید. در جریان این واقعه، ۱۲دانش آموز کشته و ۳۴تن دیگر مصدوم شدند.
هر روزه اتفاقات دردناک و ناگواری برای دختران کم‌سن در سراسر حکومت آخوندی رخ می‌دهد، اما هنوز لایحه تأمین امنیت زنان – که در ابتدا اسم آن لایحه منع خشونت علیه زنان بود – و لایحه افزایش سن ازدواج دختربچه‌ها به مدت بیش از ۱۰سال در دالانهای تودرتوی تصمیم‌گیری و قانونگذاری رژیم ملاها بلاتکلیف مانده‌اند.
البته موارد ذکرشده تنها مشتی از خروار است. در عین‌حال بسیاری موارد وجود دارند که از سوی مطبوعات و مقامات حکومتی گزارش و در هیچ مرجعی ثبت نمی‌شوند. ارقامی که در این گزارش درج شده‌اند باید حداقل فرض شوند چه به‌دلیل عدم‌شفافیت رژیم و چه به‌دلیل این‌که مقامات سعی می‌کنند با دستکاری آمار از بارز شدن وخامت اوضاع بکاهند

نظرات

پست‌های پرطرفدار